شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب



 

روز اول اومد دور و بر رو نگاه کرد. خوب که بررسی کرد دید واسه یه روز خوش گذرونی بد نیست. بازی کرد. خندید و رفت پیش مادرش. 

فرداش هیچ رقمه نتونستیم ببریمش توی کلاس. از مادرش قول گرفته بود " هروقت دلم خواست بیا منو ببر" و مادر قول داده بود. 

جلسه توجیهی برگزار کردیم. گفتیم خانوم محترم، تو مگه سوپرمنی که به بچه قول میدی هرلحظه که اراده کنه تو به دادش میرسی؟ میگه خب گریه میکنه. گفتیم شما که آدم بزرگی وقتی گیر میکنی اولین کاری که میکنی گریه کردنه این که دیگه بچه است و کارش گریه کردنه! میگه من نمیخوام احساسات دخترم جریحه دار بشه. 

گفتم خب باشه. تا ابد کنارش بمون. یک آن هم تنهاش نذار. هرجا رفت باهاش برو. ببرش یه مدرسه ای که بتونی خودت هم کنارش بشینی سر کلاس. تمام روابطش رو کنترل کن و نذار احساساتش جریحه دار بشه. بگو همه مردا شاخ دارن. وحشی و خونخوارن.  نباید بهشون نزدیک بشی. بگو همه زنها حسودن باید دور باشی از همه چون از همه بهتر و لطیف تری. چون فقط تو مهمی و احساساتت.  در جهان فقط تو احساس داری. فقط خانوم، حواست باشه هیچوقت نمیری. مرگ کاری به احساسات کسی نداره. حتی دختر ننر تو.

نه. نگفتم. خیره شدم به پاورپوینت روی صفحه و سعی کردم توضیح بدم هدف از فعالیت های دست ورزی چیه. 

 

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

"سکوت من صدای تو" دستگاه تصفیه آب صنعتی موسسه نواندیشان سپهر راهبر خراسان رطوبت ساز التراسونیک ، رطوبت ساز پروانه ای ، مه پاش سالن قارچ ، رطوبت ساز قارچ مجله تخصصی مد و پوشاک وبلاگ اموزشی و ذهـن پلکـ مےزند آموزش پوکر تگزاس هولدم سبحآن هیپ هاپی